رئیس مرکز تجارت جهانی ایران با اشاره به اینکه تاکنون حداقل دو بار بحث خصوصیسازی دو تیم استقلال و پرسپولیس کلید خورده است از پیگیری جدی این موضوع خبر داد.
*** طرح مجدد بحث خصوصیسازی دو تیم استقلال و پرسپولیس
به گزارش خبرگزاری صنایع، رئیس مرکز تجارت جهانی ایران طی اظهاراتی، نسبت به طرح مجدد واگذاری و نحوۀ خصوصیسازی دو تیم استقلال و پرسپولیس واکنش نشان داده و گفت:
پس از ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و آغاز بحث خصوصیسازی و فروش شرکتهای بزرگ دولتی، جسته و گریخته مباحثی نیز در ارتباط با واگذاری تیمهای استقلال و پرسپولیس مطرح گردیده اما هیچگاه جدی و اجرائی نشده بود تا اینکه ابتدا در زمستان سال ۱۳۹۳ مزائدۀ این دو تیم بزرگ بطور جدی مطرح گردید که پس از چند بار تغیر زمان مزائده، بالاخره در بهار سال ۹۴ این واگذاری با شکست مواجه و پروندۀ فروش تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس کلاً بسته شد.!!
اما یکی دو ماهی است که مجدداً واگذاری این دو تیم با سابقه تهرانی از سوی سازمان خصوصیسازی و وزارت ورزش و جوانان بطور جدی کلید خورده و حاشیهها و بحثهای فراوانی را هم درپی داشته است.
*** فلسفه خصوصیسازی
محمدرضا سبزعلیپور افزود: برای ورود به این بحث مهم و واکاوی دقیق موضوع، ابتدا میبایست به اختصار به فلسفه خصوصیسازی در ایران، ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و همچنین اهداف و شرح وظایف سازمان خصوصی سازی بپردازیم تا بتوانیم به نتیجهگیری درست و مثبتی برسیم.
بر همین اساس در مفهوم عام و گسترده، خصوصیسازی (Privatization) در شرکتها و صنایع دولتی به معنای « کاهش فعالیتهای اقتصادی دولت و یا از میان برداشتن همه فعالیتهای اقتصادی دولت» است. و اما در مفهوم خاص و محدود، خصوصی سازی به معنی « واگذاری مالکیت صنایع، شرکتها و بنگاههای دولتی به بخش خصوصی» است.
خصوصیسازی، فرآیندی است که طی آن شرکتها، بنگاهها و تأسیسات دولتیِ مشمول قانون واگذاری، به بخش خصوصی سپرده میشوند و یا آنگونه که حامیان بین المللی خصوصی سازی می گویند:
خصوصیسازی اقتصاد، در واقع عبارت است از مسئول کردن مردم در فعالیتهای اقتصادی. اما در مفهومی وسیعتر، خصوصیسازی عبارت است از فرهنگی که توسط آن دولت و تمام نهادهای تصمیم گیرنده، این واقعیت را باور می کنند که کار مردم را باید به مردم واگذار کرد.
به این معنا که دولت کارهایی را که مردم بهتر انجام میدهند را میبایست به مردم و یا به عبارتی بهتر به بخش خصوصی واگذار کند و سرمایه گذاری دولتی فقط در جاهایی انجام شود که هیچ بخش خصوصی حاضر به سرمایه گذاری در آن نباشد و درکل دولت نقش سیاستگذار و حامی را بازی کند نه رقیب و بنگاهدار.
*** خصوصی سازی در ایران
شروع برنامههای خصوصیسازی در ایران به دوران سازندگی بر میگردد.
پس از انقلاب (که منجربه دولتی شدن بخش عظیمی از اقتصاد ایران شد) بتدریج اندازه دولت بزرگتر شد.
در دوران سازندگی و با اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی و پیاده سازی الگوی خصوصی سازی برای برون رفت از بحرانها و دستیابی به رشد اقتصادی مناسب، نخستین گام ها در جهت کاسته شدن از نقش دولت در بازار و اقتصاد برداشته شد.
برای یک خصوصیسازی موفق حداقل نباید توان و کارآیی بخش خصوصی از دولت کمتر باشد؛ چرا که در غیر این صورت هدف اصلی از خصوصیسازی که همان افزایش کارآیی است، محقق نمیشود.
خصوصی سازی، تحت عنوان « سیاست تعدیل» از تصویب مجلس پنجم گذشت؛ اما با مشکلات بوجود آمده از آغازین روزهای اجرای آن به فراموشی سپرده شد تا جایی که چارهای جز تغییر و تبیین اصل ۴۴ قانون اساسی نبود.
بر این اساس در سال ۷۷ با تشکیل کمیتههای کارشناسی، بحثها پیرامون اصل ۴۴ آغاز شد و سرانجام پس از ۵ سال کار مستمر و متناوب، نتایج در سال۸۲ به صحن علنی مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه و دو سال بعد نخستین مصوبات آن ابلاغ شد.
*** اهداف و دلایل خصوصی سازی
با عنایت به مطالب مطروحۀ فوق، مهمترین اهداف و دلایل خصوصیسازی در ایران که بیشتر مورد توجه و استفاده قرار گرفتهاند عبارتند از:
* بهبود عملکرد اقتصادی بنگاهها و خدمات دولتی
* رقابتی کردن بازارها و بهبود کارآیی در مدیریت و عملیات مؤسسات اقتصادی
* کاهش نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی
* تقلیل هزینههای بودجه ای دولت ناشی از پرداخت یارانه و هزینههای سرمایهای
* غیرسیاسی کردن تصمیمات اقتصادی
* کاهش هزینههای بودجهای دولت، بدهیهای مالی، تعدیل یارانهها و اختلال قسمتها
* افزایش بهرهوری و کارآیی منابع مادی، انسانی و فناوری
* گسترش مالکیت در سطح ملی بمنظور تحقق عدالت اجتماعی
* افزایش کیفیت کالاها و خدمات
* شفاف شدن بازارها و فعالیتهای اقتصادی
*** انتظارات از خصوصیسازی
علیپور در ادامه تأکید کرد: آنچه از فرآیند خصوصیسازی مورد انتظار است، اصلاح، استقلال و انعطاف پذیری لازم در نظام مدیریت و انتقال مالکیت واحدهای دولتی به اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی است.
بنابر این خصوصیسازی هنگامی میتواند منجربه افزایش کارآیی داخلی بنگاه ها و مؤسسات دولتی شود که انتقال مالکیت صحیحی را در پی داشته و این خصوصیسازی به درستی انجام شده باشد.
در غیر اینصورت مهمترین هدف خصوصیسازی یعنی (افزایش کارآیی) نادیده گرفته شده و خصوصی سازی محکوم به شکست خواهد بود.
*** سرعت حرکت خصوصیسازی در ایران
سبزعلیپور اظهار داشت: متأسفانه سرعت حرکت خصوصیسازی و پر و بال دادن به بخشهای خصوصی در ایران خیلی کُند، پُر ابهام و پُر حرف و حدیث بوده و قابل قیاس با کشورهای دیگری از جمله همسایگان ایران و یا کشورهای آسیای جنوب شرقی و یا حتی کمونیستی سابق هم نبوده است در صورتیکه هیچ چیزی کمتر از آنها نداریم اما ظاهراً تنها چیزی که ما کم داریم و یا به آن دقت نمی کنیم، همت، عزم و خواست ملی و حفظ منافع و مصلحت ملی میباشد.!!
*** ایران؛ جذابترین کشور دنیا
وی با اشاره بهاینکه کشور ایران یکی از غنیترین و جذابترین کشورهای دنیا برای سرمایهگذاری و فعالیتهای اقتصادی است و زمینه مساعدی برای هرگونه فعالیت اقتصادی را دارد گفت:
الحمدالله کشوری داریم که از همه نظر غنی و ثروتمند میباشد از منابع و ذخایر معدنی و زیرزمینی گرفته تا کشاورزی، جاذبه های گردشگری، نیروی کار فراوان و…
اما مشکل اصلی اینجاست که همین امر موجب شده تا دولت و دولتمردان ما نه تنها احساس کمبود نقدینگی و بی پولی نکنند بلکه به لحاظ ثروت بیش از حدشان، بعضاً بعنوان یک فعال اقتصادی بزرگ وارد عرصه کار شده و به یک رقیب سرسخت، قوی و جدی بخش خصوصی هم تبدیل شوند که همین امر به یکی از موانع بزرگ خصوصیسازی در ایران تبدیل شده که خیلی از مدیران شاغل در مجموعههای اقتصادی متعلق به دولت، خصوصی سازی و قدرتمند شدن افراد حقیقی و حقوقی بخش خصوصی در عرصه صنعت، معدن، تجارت و خدمات را مساوی با از بین رفتن منافع خود و یا شاید نابودی خود میدانند و همین توهم موجب شده تا بعضاً در این مسیر مقاومت و حتی سنگ اندازی هم بکنند.
در نتیجه به اعتراف غالب صاحب نظران برجستۀ اقتصادی، روند خصوصیسازی و واگذاری شرکتهای دولتی در ایران از ابتدا تاکنون درست و موفق انجام نشده است.!!
*** عزم مسئولین در واگذاری سرخابیها
علیپور تصریح نمود: با مصممتر شدن عزم مسئولین طی ماههای اخیر جهت واگذاری سرخابیها، بحث واگذاری این دو تیم مجدداً آغاز و بر سر زبانها افتاده است.
همچنانکه در ابتدای سخنانم عرض کردم، تاکنون حداقل دو بار واگذاری این دو تیم کلید خورده که هرگز به نتیجه مثبتی ختم نگردیده است و اینبار جدی تر از قبل موضوع واگذاری سرخابی ها پیگیری میشود اما از ظواهر امر چنین پیداست که واگذاری تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس بنابه دلایل سیاسی و اقتصادی به این سادگی ها نمیباشد و حداقل تا سال ۱۴۰۰ و شاید پس از آن تاریخ هم انجام نخواهد شد!!
*** موانع واگذاری سرخابیها
برخی از موانع واگذاری سرخابیها را ذیلاً به ترتیب و به اختصار خدمتتان عرض میکنم.
* شرکتها و کارخانجاتی که تا به امروز در کشورمان از طریق خصوصیسازی به بخشهای خصوصی و یا غیر دولتی واگذار گردیدهاند غالباً در روند کار و فعالیت اقتصادیشان با مشکل و بحران روبرو شده و چند صد و یا چند هزار نفر پرسنل هر یک از آن واحدهای اقتصادی جهت مطالبه حقوق معوقه خود و یا در اعتراض به نحوۀ مدیریت بنگاههای واگذار شده به خیابانها ریخته و نظم و امنیت کشور را با اختلال مواجه کردهاند که همین اعتراضات و تجمع در خیابانها، عواقب سیاسی، امنیتی و بین المللی ناگواری برای کشورمان در پی داشته است!!
*** سوء مدیریت در بنگاههای واگذار شده
پس این تجربۀ گران را بخوبی داریم که بنگاههای واگذار شده و یا در دست واگذاری اکثراً درست مدیریت نشده و یا نخواهند شد و همین سوء مدیریتهای مالکین و خریداران شرکتها موجب هرج و مرج در شهرها و هزینه بسیار سنگینی را بر کشورمان تحمیل کرده است.
وقتیکه «چند هزار کارگر» شرکتهای واگذار شده جهت اعتراض به سوء مدیریتها و احقاق حق خود چنین معظل و بحرانی را برای کشورمان بوجود میاورند، حال اگر تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس را آنهم با میلیونها هوادار و طرفدارِ دو آتیشه، بصورت خام و ناپخته و به اشخاص بیصلاحیت، بیتجربه، ناکارآمد و یا سوء نیت دار واگذار کنیم و چنانچه مالکین و مدیران جدید تیمها هم عملکرد مثبت و قابل دفاعی نداشته باشند و با سوء مدیریت خودشان موجبات نارضایتی و خشم هواداران تیمهای خود را فراهم آورده و آنان را به خیابانها بریزند، آیا این بحران قابل کنترل خود بود؟
*** کارشناسی بحث واگذاری سرخابیها
این دیگر اعتراض کارگران یک کارخانۀ چند صد و یا دو سه هزار نفری نیست بلکه نارضایتی و خشم میلیونها هوادار جوان است.
پس همین بحث و صلاحدیدهای سیاسی و امنیتی می طلبد تا واگذاری سرخابیها کاملاً کارشناسی شده با چشمی باز و به اشخاص باتجربه، کارآمد، ثروتمند، آشنا به امور تیم داری روز جهان و حافظ منافع ملی واگذار و فروخته شود تا با مدیریت درست و صحیح مالکان خصوصی، وضعیت تیمهای فوتبال سرخابیها روز به روز بهتر و رضایت هواداران نیز تأمین گردد.
نهایتاً نتیجه میگیریم که این کار کارشناسی که باید برای واگذاری تیمها انجام شود هرگز طی چند روز و چند ماه قابل اجرا نیست و زمان خاص خود را میطلبد!!
*** واگذاری سرخابیها به اشخاصی خاص
* بحث واگذاری سرخابیها به اشخاصی خاص نیز جزء معضلات و ایرادات این واگذاری است که مثلاً این تیمها را باید به فلانی واگذار کنیم که نه مدیریت اقتصادی دارد و نه پول!! فقط صرف اینکه ایشان سرطلایی فوتبال و یا دیگر پا طلایی و آن یکی سلطان و دیگری پادشاه فتوتبال ایران میباشند و چون آقایان خاک فوتبال ایران را خورده اند پس محقق مالکیت سرخابیها هستند و میبایست به آنان احترام بگذاریم و باشگاههای استقلال و یا پرسپولیس را به ثمن بخس به حضرات ببخشیم.!!
احترام این بزرگواران سر جای خود و پیشکسوتان محترم فوتبال ایران، تاج سر ما هستند اما منافع ملی حکم میکند که سرخابیها به افراد متخصص، پولدار و کارآمد واگذار شوند نه با توصیه این مقام و آن مقام و یا پارتی بازیهای رایج به منافع ایران و ایرانی ضربه بزنیم.
*** قیمت تعیین شده برای سرخابیها
* واقعیت مهم و قابل تأمل دیگر این است که قیمت تعیین شده برای سرخابیها ، ظاهراً چند صد میلیارد تومان میباشد!!
حال اگر کسی پا پیش بگذارد و یکی از این تیمها را مثلاً حداقل با صد میلیارد تومان خریداری کند و اگر مالک جدید تیم استقلال و یا پرسپولیس کارآمد و متخصص هم باشد و فی الواقع بخواهد با استانداردهای روز جهانی تیم داری کند، میبایست رقمی حدود صد میلیارد تومان دیگر هم سالانه خرج تیمش بکند تا نهایتاً تیم را قهرمان لیگ داخلی و یا برنده چند بازی منطقه ای بکند که دست آخر چقدر سود مادی عایدش شود؟ ۵ میلیارد، ۱۰ میلیارد و یا حداکثر ۲۰ میلیارد تومان؟
۲۰۰ میلیارد تومان را در هر جایی سرمایه گذاری بکند و یا در هر بانکی سپرده گذاری نماید، بدون هیچ درد سری قطعاً هر سال چیزی حدود ۵۰ میلیارد تومان سود نصیبش میشود!! حال کدام آدم اَهلِ فَن و مقتصدی ۲۰۰ میلیارد تومان سرمایه اش را برای کسب مثلاً ۲۰ میلیارد تومان سود سالانه سرمایه گذاری میکند؟ آنهم با کلی درد سر و دنگ و فنگ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی!!!
*** سرمایهگذاری در کشورهای دیگر
حال وقتیکه سرمایهگذاری در کشوری همچون آلمان، ایتالیا، انگلیس و یا مثلاً در اسپانیا مبادرت به خرید باشگاه فوتبالی میکند، باشگاهی را به همراه تیمی حرفه ای، نام و برندی معروف و گرانبها، هواداران سازماندهی شده و عضو باشگاه که بعضاً حق عضویت هم میدهند، کلی املاک و مستغلات منجمله فروشگاه و استادیوم شیک و بزرگ اختصاصی خریداری میکند که توجیه قابل قبولی برای سرمایهگذاریاش دارد اما برعکس وقتیکه کسی در ایران سرمایه گذاری و مبادرت به خرید باشگاه فوتبالی میکند فقط یک اسم پُر تمطراق میخرد باضافۀ تیمی قابل بحث و دارای اما و اگرهای زیاد، بدون مستغلات، املاک و استادیوم مدرن و شُسته و رُفته و همچنین هواداران منسجم و دست آخر با کلی بدهی گیرش میاید که بجای کسب درآمد قابل قبول و دارای توجیه، برعکس باید سالانه دهها میلیارد تومان هم خرج باشگاهش بکند.
حال خود قضاوت کنید آیا کسی با تمام این مشکلات و کمبودهایی که وجود دارد برای کسب سود، در زمینه ورزش سرمایه گذاری میکند؟ مگر اینکه برنامه و طرح دیگری در سر داشته باشد.
*** سودآوری یک تیم
درکل زمانی تیم سودآور و خریدش توجیهپذیر میباشد که سرمایهگذار با استانداردهای روز جهان «باشگاه داری» کند و هوادارانش را نیز متحد و عضو باشگاه بنماید تا با سرمایه عظیم اعضای باشگاه، بتواند سودهای نجومی مادی و معنوی نصیب خود و باشگاهش بکند زیرا باشگاه فوتبال، بنگاه خیریه نیست و بنگاهی کاملاً اقتصادی است و سرمایه گذاران بیش از هر چیز، دنبال سود مادی قابل توجه خود میباشد و این مهم میسر نمیشود مگر با توسعه «اقتصاد ورزش».
*** مشکلات اقتصادی بخشخصوصی
* ضمناً در این ایام سخت و با این «اقتصاد مریض» و «رکود اقتصادی شدید» و «بی پولی» حاکم بر جامعه، کمتر سرمایهگذار بخشخصوصی دارای نقدینگی قابل توجه میباشد و حاضر به سرمایهگذاری در زمینه فوتبال خواهد بود مگر اینکه خریداران غالباً بدنبال نفوذ در بدنۀ دولت و استفاده از رانت دولتی جهت کم کردن مبلغ پیش پرداخت و طولانی کردن زمان اقساط خواهند بود که این نوع واگذاری آنهم با رانتخواری اصلی و ابدا به نفع منافع ملی نیست و خیانتی بیش نمیباشد.
(در حاشیه لازم به ذکر است کسانیکه در حال حاضر در ایران باشگاهداری و تیمداری میکنند فقط و فقط بخاطر عدم پرداخت مالیات درآمدهای کلان اقتصادیشان میباشد زیرا هزینه در امور ورزش را میتوانند از مالیات خود کسر نمایند، پس نام این کار سرمایهگذاری در ورزش و فوتبال نیست بلکه کسب درآمدهای مادی و معنوی با پول مالیاتشان میباشد)!!
*** عملکرد مسئولین سازمان خصوصیسازی
* و دست آخر اینکه به لحاظ تنشهایی که این روزها نسبت به عملکرد مسئولین سازمان خصوصیسازی بوجود آمده که اصلاً قصد ندارم در این گفتار راجع به صحت و سقم بحثهای مطروحه و عملکرد درست و یا نادرست مسئولین سازمان خصوصی ورود پیدا کنم و اظهارنظر در این ارتباط را به زمان دیگری موکول می نمایم، قطعاً پیگیری و طرح واگذاری سرخابی ها از توان سازمانی که از جبهههای مختلف آماج حملات میباشد، کاملاً خارج است مگر اینکه ابتدا تنش ها رفع، عملکردها شفاف و وفاق و دوستی بین مسئولین سازمان خصوصی سازی و سایر دستگاهها منجمله نمایندگان محترم مجلس، قوه قضائیه و صاحب نظران اقتصادی بوجود آید.
*** ساختار اقتصاد ایران
سبزعلیپور ادامه داد: ساختار اقتصاد ایران کمی عجیب و غریب است.
یعنی هم خصوصیات اقتصادِ دولتی را دارد و هم خصوصیات اقتصاد آزاد را. هم نماد و نمودهایی از اقتصاد «دولت سالار» را دارد و هم بخشی از آن با دیدگاههای « لیبرال مسلکانه» به پیش میرود.
برای مثال در برخی بازارها و صنوف کشور، قیمتها بصورت آزاد و باتوجه به نظام عرضه و تقاضا تعیین میشود و دولت در آن بازارها ابداً دخالتی ندارد اما در بخشهای دیگری از اقتصاد، دولت مستقیماً دست به قیمت گذاری و اِعمال دستورالعمل های مختلف میزند که این امر محدود به کالاهای اساسی هم نیست.
بعضاً میبینیم که دولت در بازار بورس و سرمایه که اساساً بر پایه سرمایه و سرمایهداری و اقتصاد آزاد استوار است دخالت مستقیم میکند.
با وجود سیاستهای اصل ۴۴ و تأکید قانون بر واگذاری شفاف برخی امور و بنگاهها به بخش خصوصی واقعی، اما متأسفانه توجهی نیز به روح این متن و قانون نمیشود.
که اگر عنایت و توجه درستی به این سیاستها بشود اتفاقات بهتری در عرصۀ اقتصاد و همچنین خصوصیسازی میافتاد و شاید اوضاع روشن تر، شفاف تر و قانونمند تر شود.
*** اهمیت و پیچیدگی خصوصیسازی
به گزارش خبرگزاری صنایع، رئیس مرکز تجارت جهانی ایران در خاتمه اظهار نمود: لکن موضوع خصوصیسازی و بحث واگذاری شرکتها بسیار پیچیده و با اهمیت میباشد.
برهمین اساس نه تنها باید دولت دست از دخالت و اعمال نظرهای شخصی و توصیه های غلط در واگذاریها دست بردارد بلکه می طلبد تا یکی دو مبحث دیگر را در آیندۀ نزدیک به این مهم اختصاص دهیم تا شاید طرح این موضوعات مفید به فایده باشد و راه را برای واگذاری هرچه بهتر و قانونمندتر سرخابی ها هموار نماید.
انتهای پیام///